به بیان دیگر، نمودار دره مرگ استارتاپ نشان می دهد که آیا تراز نقدی کسب و کار مثبت است و پول کافی برای مخارج جاری خود دارد یا اینکه وجوه نقد استارتاپ به اتمام رسید و باید از افرادی غیر از موسسان شرکت،پیگیر تامین بودجه مورد نیاز شد.طبیعتاً،به بخشی از منحنی که در آن تراز نقدی استارتاپ منفی باشد "دره مرگ" گفته می شود،چرا که در این دوره زمانی، استارتاپ در آسیب پذیرترین حالت خود قرار دارد. اگر استارت بخواهد زنده بماند ، باید بودجه خارجی کافی برای مدیریت و پیشبرد مسیر خود و عدم ورود و یا حداقل عدم ادامه حضور طولانی مدت در دره مرگ تامین کند تا اینکه در نهایت تراز نقدی آن مثبت شود (نقطه ای که منحنی برای بار دوم از محور افقی عبور می کند).منحنی دره مرگ استارتاپ ها این مورد را تشریح می کند که همه استارتاپ ها با تراز مثبت نقدی شروع می شوند. بنیانگذاران بودجه اولیه (معمولاً سهام) را به عنوان وجه نقد تزریق کرده اند و از آنجا که شرکت شروع به توسعه محصولات و افزایش مشتریان اولیه خود می کند، هزینه هایی را متحملمی شود و در صورت عدم تحقق درآمد فروش، پول نقد از تجارت خارج می شود. سرانجام وجه نقد سرمایه گذاری بنیانگذاران تمام می شود و مانده نقدی صفر می شود (این نقطه ای است که منحنی برای اولین بار از محور افقی به سمت دره عبور می کند).
ما منابع خیلی مهمی مانند زمان و انرژی داریم که باید در مصرف شون صرفه جویی کنیم. بنابراین بهتره به دنبال تکنیک های بگردیم که در استفاده بهینه از این دو منبع باارزش بهمون کمک میکنن.من چهار روش کاربردی برای ایده پردازی رو معرفی میکنم و با مثال ها، اونارو براتون تفهیم کنم.مجدداً منحنی با وجوه نقدی که از موسسین به عنوان حقوق آداپتور صاحبان سهام تزریق می شود ، شروع به حرکت سریع تر می کند. در صورت عدم وجود فروش ، جریان خروج پول نقد فعال می ماند اما این امر با استفاده از تکنیک های خودگردانی می تواند حداقل شود. تراز نقدی همچنان منفی است در حالی که عمق و افت نمودار استارتاپ های ناب،کمتر از استارتاپ های عادی و غیر ناب است.روشهای خودگردانی براي انجام مراحل تحقيق،ارزيابي محصول و آنالیز مشتري بايد كافي باشد،لپ تاپ اما با توسعه محصول و معرفی بیشتر استارتاپ و جذب مشتريان اولیه،هزينه هاي اضافي نيز تحمیل مي شوند و نياز به جذب سرمایه های بزرگ تر و حتی استفاده از روش تامین سرمایه جمعی اجتناب ناپذیرمی شود. سرانجام استارتاپ وارد فاز رشد خود می شود و جران قابل توجهی از خروج پول نقد شکل می گیرد. برای تامین اعتبار این رشد ، نیاز به شروع دور دیگری از تامین مالی است. مانند استفاده از کمک سرمایه گذاران فرشته!
همانطور که در برای اطلاعات بیشتر
شکل منحنی دره مرگ استارتاپ، بستگی به تعدادی از عوامل از جمله میزان توازن بکار رفته توسط مؤسسین و شیوه استفاده از تکنیک های خودگردانی دارد. با این وجود ، نوع صنعتی که مشاغل در آن فعالیت می کند و مدل کسب و کار نیز می تواند تأثیر بسزایی در طول و عمق منطقه دره مرگ هر کسب و کار نوپا داشته باشد.شرکت های مبتنی بر فناوری مانند استارتاپ های بیوتکنولوژی، نیاز به سرمایه گذاری سنگین اولیه برای تحقیق و توسعه و هزینه های سرمایه ای دارند. در این نوع از استارتاپ ها،طبیعتاً، دره مرگ استارتاپ ها عمیق تر و طولانی تر از حد معمول خواهد بود. در مقابل، یک استارتاپ مبتنی بر خدمات ، به منابع مالی کمتری نیاز دارد تا بتواند خود را از دره مرگ کم عمق و با طول دوره کمتر بیرون بکشند.نکته خیل مهم: همیشه لازم نیست ایده شما کاملا جدید باشه، شما میتونین ایده های فعلی رو بررسی و بهبود بدین و با ایجاد یه وجه تمایز خیلی خیلی برجسته، به موفقیت دست پیدا کنین.این تکنیک با نام های طوفان ذهنی، بارش فکری یا اندیشه باران و … هم شناخته شده. هم به صورت فردی و هم گروهی میشه ازش استفاده کرد.طوفان فکری اولین بار توسط الکس آزبورن مطرح شده و در انواع جلسات ایده پردازی به وفور مورد استفاده قرار میگیره.یه چالش دیگه ای هم که وجود داره، اینه که ما بیشتر مواقع پیچیده فکر میکنیم. چون ساده فکر کردن رو یاد نگرفتیم. بیشتر مواقع دنبال ایده های پیچیده میریم و همین پیچیده بودن، سرعت و جرات ما رو هم کم میکنه.
امروزه بیشترین شرکتهای فنآوری با تیمهای مهندسی ماهر مانند گوگل، اپل، فیسبوک و مایکروسافت، همه در برنامههای مربیگری سرمایهگذاری میکنند. انجمن آموزش و توسعه آمریکا میگوید که 70 درصد از شرکت های Fortune 500 موافقت کردند که مربیان به رشد و پیشرفت حرفه شغلی کمک میکنند.در ادامه تعدادی از کسبوکارهای موفق دنیا و منتورهایی که به آنها مشاوره دادهاند را آوردهایم.حالا با توجه به این شناختی که پیدا میکنیم، راحت تر میتونیم برای فروش یا تولید محصول ایده پردازی کنیم. مثلا متوجه میشیم که باید طرح های خلاقانه و در عین حال ارزان، تولید کنیم و بفروشیم. راز موفقیت در کسب و کار، شناخت دقیق این جامعه هدف هست.
این شناخت در طول زمان، با تعامل با مشتری ها کاملتر میشه. اما یک شناخت اولیه باید وجود داشته باشه. در واقع باید فهرست کاملی از تمامی نیازمندی ها، مشکلات، خواسته ها، آرزوها، هدف ها و ویژگی های شخصیتی اونا درست کنیم.
بعد از اینکه ویژگیهای فردی و نقش تیمی مناسب ارزیابی شود، آنچه که منابع انسانی را به سرمایه انسانی تبدیل میکند، واژه ای است که من آنرا فلسفه شراکت نامیده ام. در شکل گیری یک هسته مرکزی (فاندرها) باید یک نیاز این افراد مناسب را کنار هم جمع کرده باشد. به عنوان مثال اگر یک استارتاپ چند رشته ای دارید که به روانشناسی و برنامه نویسی و آگاهی از بورس و بازارهای مالی احتیاج دارد، فاندرها باید هرکدام بخشی از این دانش ها را داشته باشند که کنار هم آمدن آنها معنا و مفهومی داشته باشد و یک نیاز کلیدی از آن استارتاپ را رفع کنند. قطعا یک استارتاپ به دانش های دیگری هم احتیاج دارند اما برای این استارتاپ کلیدی نیستند و میتواند در موقع مناسب از فریلنسرها یا مشاوران و در نهایت با استخدام مناسب، نیاز را رفع کنند. اینکه شخصی مهارت کلیدی نداشته باشد و در حلقه فاندرها قرارگیرد، دیر یا زود، یا در تنگدستی استارتاپ یا در درآمد زایی استارتاپ سایرین به این فکر می افتند که چرا باید سهامی به این شخص میدادند؟ از این رو است که می بایست در ارزیابی ها به اینکه افراد واقعا به هم نیاز داشته اند یا به هر دلیل دیگری در کنار هم قرارگرفته اند، از نظر بنیادی این گردهمایی ضروری بوده یا نه، مورد بررسی قرارگیرد.
اپلیکیشنهای آنلاین قابلیتهای متفاوتی دارن که به همین دلیل باید از نظر امنیت سطح قابل قبولی را داشته باشن اما خدماتی که این دسته از اپلیکیشنها ارائه میدهند طیف گستردهای داره و تقریبا میتونن نیازهای هر کسب و کاری را برطرف کنن.با طراحی یک اپلیکیشن قابلیتها و امکانات مختلفی رو میشه برای مخاطبین هر کسب و کار ایجاد کرد. امکان استفاده از متون و فایلهای صوتی تصویری برای رساندن هرچه آسانتر مفهوم کسب و کار، وجود خواهد داشت. اپلیکیشن یک ارتباط دونفره بین کسب و کار و مخاطبه که با ایجاد یک فضای سرگرم کننده تمام روزمرگیهای یک کسب و کار را میتونه از بین ببره و کاربران را برای استفاده هرچه بیشتر از اپلیکیشن ترغیب کنه.
قسمت اول اداپتور مودم
هر کسب و کار را عرضه کنه.در نهایت افرادی شایسته و مکمل یکدیگر که بنا به فلسفه درستی گرد هم آمده اند، میتوانند سرمایه انسانی باشند. این چنین تیمی است که وقتی استارتاپ تاسیس میکنند، به نتیجه هم میرسند حتی اگر مشکلاتی مانند بودجه ، مارکتینگ ، بیزینس مدل و . داشته باشند. از این رو است که تیم تست و تایپ معتقد است شناخت فردی و تیمی که مقدمه گردآوری سرمایه انسانی است، پاشنه آشیل استارتاپ ها است.
قسمت دوم اداپتور مودم
ین ایده اولین روز کاری از سال 97 (97/01/05) به یه شرکت تبدیل شد و تا آخرای سال هم همچنان با جدیت ادامه داشت و از اون ایده ی خام اولیه انقدری فاصله گرفته بود که دیگه به تنها چیزی که شباهت نداشت همون مراقبت از سالمندا در منزل بود!مراحل رسم نقشه ذهنی:ایده اصلی رو در مرکز صفحه بنویسینموضوعات و ایده های مرتبط رو اطراف ایده اصلی نوشته و با خط بهش وصل کنینبرای هر کدوم از ایده های فرعی زیرمجموعه درست کنین و این فرآیند رو ادامه بدیننکات کلیدی در رسم نقشه ذهنی:برای بیان ایده ها از کلمات کلیدی و ترجیحا یک کلمه ای استفاده کنینبا استفاده از رنگ ها به نقشه نظم بدیندسته بندی شده جلو بریناز اشکال برای تفهیم موضوعات استفاده کنیناز نرم افزارهایی مثل iMindMap یا Xmind کمک بگیریناز این روش نه تنها برای ایده پردازی، بلکه برای پیاده سازی ایده هم میشه استفاده کرد.
این هست که میتونیم یک مفهوم و مساله رو در 5 روز حل کنیم.(مساله رو تا حد ممکن باید کوچیک و کوچیک کرد).ایده دیزاین اسپرینت اینه که در 5 روز می تونیم بینش و مساله و به اشتراک گذاشته ،ایده پردازی کنیم وبعد پروتوتایپ کنیم و بعد از آزمایش به یک مفهوم برسیم که میتوان بر اساس اون دیزاین سولوشن رو انجام بدیم.با توجه به بازه زمانی کوتاه فقط و فقط بر روی بخشی خاص از مساله و راه حل ها تمرکز میکنیم، اما این یک راه عالی برای فهمیدن و یادگیری سریع هست که ببینیم در مسیر درستی هستیم یا نه.در این متدلوژی همچنان تحقیق و ریسرچ،ایده پردازی،اسکچ و وایرفریم و نمونه سازی اولیه و تست پا برجاست.بررسی اجایل خیلی مفصل تر از این هست که ما در موردش به این راحتی صحبت کنیم؛اما تا حد ممکن فرایند رو ساده و کلید واژه ای میگم.هر وقت با مساله هایی رو برو هستیم که عدم قطعیت در مسئله،راه حل و فرضیات بازار در آن مطرح می شه و از طرفی توسعه سریع مد نظر بیزینس هست؛ عموما سراغ اجیال میرن.یعنی وقتی می خواییم چیزی رو بسازیم که "نمی دونیم دقیقا چی هست" و "نمی دونیم کجای مارکتیم " و "نمیدونیم چی داریم" ولی "میدونیم یک مدل کسب و کار معتبر" وجود داره اجایل میتونه کمکمون کنه که سریع چیزی رو که میخواییم رو بسازیم و بریم و یاد بگیریم و بهینه کنیم .در این حالت توسعه چابک راهی عالی برای مقابله با اشتباه هات در مقابل عدم اطمینان و عدم قطعیت در توسعه محصول است.
اگر محصولی داریم که مشکلات متعددی داره،می تونیم با اجایل سریعا مشکلات اون رو پیدا کنیم و سریعا بر طرف کنیم تا حالش رو بهتر کنیم و اگر محصول ما زنده هست و کاربر فعال داره میتونیم بریم با ابزار های ترکینگی مانند گوگل انالیتکس و هاتجر و کاربر رو ترک کنیم و ببینیم در محصول ما چه رفتار هایی دارن و مشکلات محصول رو با اونا شناسایی و برطرف کنیم.به عبارت دیگه مفهوم MVP در اجایل و لین کاملا متفاوت هست و روش ساختشون هم متفاوت هستدر این روش باید مقدار داده های پشتیبانی رو داشته باشیم تا از ارزش بیزینس طبعیت کنه و در طراحی اسپرینت هایی که بصورت کوتاه مدت تنظیم میکنیم در نظر بگیریم.این داده ها باید قابل اندازه گیری و مشخص باشه تا بشه به راحتی مشکل و مساله ور تعریف و اولویت بندی کنیم
اما به چند دلیل این ایده همچنان به صورت توافقی روی زمین مونده که مهم ترینش پیدا نکردن افراد متخصص تو حوزه برنامه نویسی بود که با شرایط مالی ما که چند تا دانشجوی آس و پاس و رویاپرداز و تازه وارد در این فضا بودیم کنار بیان. البته نه که در اون حوزه تخصصی که ما می خواستیم (برای بکاند و به فریمورک Node.js بود و یادم میاد چقد CTOمون که رفیق خوبمه سر این موضوع نیروی انسانی اذیت شد
درباره این سایت